معرفی کتاب: زندگی کوتاه است اثر یاستین گوردر

امروز قصد معرفی کتاب زندگی کوتاه است از یاستین گوردر نویسنده نروژی و استاد فلسفه را که متاسفانه آثار با ارزشش درایران شناخته شده نیست بپردازم، این کتاب با به چالش کشیدن مکتب کلیسای کاتولیک، نقدی بر اعترافات معروف آگوستین قدیس است که در قالب نامهای کوتاه و عاشقانه از زبان معشوقهی دوران جوانی او نوشته شده. کتاب کوتاه ١٠٠ صفحه ای با زبانی ساده و تأثیر گذار همچنین سیری روان، در نقد تمایلات متصبانه و خشک قدیس آگوستین نتنها زمان زیادی برای مطالعه از شما نخواهد گرفت، درسهایی زیادی نیز به شما خواهد آموخت.در بخشی از کتاب می خوانیم:
تمامی امور یاوه و پوچ این دنیا را بگذاریم و بگذریم و خود را یکسره وقف جستن حقیقت کنیم.زندگی حقیر است و ساعت مرگ نامعلوم؛ چون به ناگاه در رسد، در چه حالی از دنیا رخت بر خواهم بست؟ و آنچه را که در آموختنش در این دنیا سهلانگاری کردم، کجا خواهم آموخت؟
داستان در خصوص « مارکوس اورلیوس آگوستین» معروف به آگوستین قدیس، فیلسوف و نظریه پرداز قرن ۴ میلادی است. مارکوس در جوانی عاشق دختری همسن خود به نام « فلوریا آملیا» میشود و دوازده سال از عمرش را به صورت غیررسمی با او زندگی میکند. آگوستین علاقهمند به علم و حکمت است و در سنین کم، مقام مدرس و خطیب سلطنتی را کسب میکند. پس از مطالعهی آثار سیسرون ( خطیب و نویسندهی رومی) به فلسفه و تجرید روی میآورد. انقلابی روحانی در وجود اگوستین شکل میگیرد و جلوههای زندگی مادی در نظرش رنگ میبازد. پس معشوقهاش را که یادگار ایام غفلت و نماد وسوسه و معصیت است از خود میراند و توّابانه به جامعهی رهبانیت کلیسا میپیوندد. سالها بعد وقتی که اسقف بزرگ کلیسای هیپورگیوس شد مجلّد اعترافات مشهور خود را مینویسد.
بخشی از کتاب :
در کتاب دهم، انزجارت نه تنها از حواس و لاجرم آفرینش الهی تاکید دارد، بلکه از خود حسها هم منزجری… گویا حتی شرمت میآید که چیزی بخوری، چون ممکن است خوشت بیاید. اما حالا خداوند به تو آموخته که « غذا را همان گونه مصرف کنم که انسان دارو را به کار میبرد». مبارکت باشد! حتی تصورش هم حال مرا به هم میزند. نوشتهای: « همیشه دانستن این که بدانیم این غذا برای ادامهی زندگی لازم است، یا لذتی پنهانی که آن را از ما طلب میکند، آسان نیست». نه، ای وای من، اسقف… من شخصا به این کلمات ساده از هوراس ارجاع میکنم: « چه آرامشبخش است که گهگاه خود را رها کنیم.»
در انتها با توجه به جنس جامعه و نزدیکی حال و هوای ان با فرهنگ ایران، خواندن این کتاب را به همه دوستان پیشنهاد می کنم