img_1489.jpg

#معرفی #کتاب #قمارباز اثر #فئودور_داستایفسکی #ترجمه استاد #سروش_حبیبی

#معرفی #کتاب #قمارباز اثر #فئودور_داستایفسکی #ترجمه استاد #سروش_حبیبی
سال پیش این #رمان فاخر را با ترجمه #جلال مطالعه کردم که اصلا جذاب نبود و داستان به طور ناجوانمردانه ای مورد ظلم قرار گرفته و از جذابیت اثار داستایفسکی بی بهره بود ، تصمیم گرفتم که با ترجمه استاد مجددا مطالعه کنم، این داستان بی معنا با ترجمه ایشان بسیار جذاب آرائه شد و لذت بردم و ان را باز شما به اشتراک می گزارم.

‎سرنوشت قهرمانان داستان‌های داستایوسکی اصل رد “عقل ” و قبول “عشق ” است. در رمان “قمارباز ” از کسی عمل خیر و پاداش بی‌منت نمی‌توان سراغ گرفت.
‎تنها روس‌ها می‌توانند همه این خوبی‌های مخالف را با هم در خود جمع کنند. راستی هم، انسان دوست دارد که بهترین دوستان خودش را در مقابل خود، خوار ببیند. دوستی بیشتر اوقات بر روی تحقیر و شرمساری بنا نهاده می‌شود. این حقیقتی است قدیمی که همه مردان با فکر از آن اطلاع داشته‌اند. ولی در این حالت به خصوص، من راستی خوشحالم که شما هرگز اندوهگین و دلتنگ نشده‌اید بگویید ببینم، تصمیم نگرفته‌اید که قمار را ترک کنید؟

 

پوچ‌گرایی و تقدیرستایی دو روی سکه‌ای به نام “صوفی‌گری- مسؤولیت‌گریزی ” است. پوچ‌گرایی زمانه جبر را بر انسان مستولی می‌سازد که آدمی خود را در زیرسلطه ازلی و ابدی قوای قاهره بازیچه‌ای می‌بیند. بنابراین باتکرار اقتدار جبر و حقیقت مرگ آدمی‌، نسخه‌های “اصل لذت‌جویی ” در اشکال مختلف آن اقامه می‌گردد.

راوی داستان آلکسی ایوانیچ معلم سرخانه جوانی است که در جمع خانوادگی یک ژنرال روس انجام وظیفه می کند. این خانواده در اثر سهل انگاری ها و ولخرجی ها و قمار و… ژنرال, ثروت خود را از دست داده است
آلکسی عاشق پولیناست و حاضر است هرکاری که خوشایند اوست انجام دهد اما مشخص نیست که پولینا نیز علاقه ای به او دارد یا خیر .مثلاٌ آلکسی حاضر می شود بنا به دستور پولینا در محوطه هتل به بارونی آلمانی توهین کند (محض خنده!) و به همین دلیل شغل خود را به خطر می اندازد. پولینا از او می خواهد که برایش قمار کند و از این طریق مشخص می شود که او نیاز مالی شدیدی دارد…
پی نوشت: کتاب های ترجمه را حتما از زبان اصلی و مترجمین اصیل مطالعه کنید تا بتوانید ریشه را جذب کنید
پی نوشت ٢: #داستایوسکی , #داستایفسکی , #داستایوفسکی … مسئله این است! دنیایی است،حتما بخوانید
پی نوشت ٣: چرا همیشه #قهوه ! یک بار هم #چای
#حسین_نوروزی
‏‎#کتاب_بخوانیم#کتابخوانی#کتابدونی#مطالعه#معرفی_کتاب#پیشنهاد_کتاب#کتاب_خوب#کتاب_خوب_بخوانیم
‏#bookshelf#book#bookme#bookish#bookworm#bookwithme#reading#booktime #hossein_norouzi
#عکاسی #طراحی
#Photography #design

۱۴۷۳۶۳۵۰_۱۸۰۰۷۵۱۴۱۰۲۰۸۳۰۳_۶۰۶۸۳۰۹۳۰۷۶۸۹۰۰۹۱۵۲_n

کتاب قمارباز نوشته داستایوسکی ،ترجمه استاد جلال_آل_احمد

دو روز است #کتاب #معروف و جذاب دیگری را #میخوانم #قمارباز اثر #داستایوسکی ، #ترجمه #استاد #جلال_آل_احمد که خدایش بیامرزد، کتاب جذابی به نظر میرسید، تعریف ان را زیاد شنیده ام، در آثار داستایوسکی ویژگی منحصر به فرد روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان است. #سوررئالیستها #مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کرده‌اند.به #پیشنهاد دوست بزرگی انتخابش کردم، سعی میکنم توضیحاتی برای آشنایی دوستان با کتاب ارایه کنم تا انتخاب راحتر شود هر چند اثار داستایوسکی نیاز با توضیح ندارد، در ادامه با من باشید:
#راوی داستان آلکسی ایوانیچ معلم سرخانه جوانی است که در جمع خانوادگی یک ژنرال روس انجام وظیفه می کند. این خانواده در اثر سهل انگاری ها و ولخرجی ها و قمار و… ژنرال, ثروت خود را از دست داده است و در شهری کوچک در اروپای مرکزی (اشاره نشده ) در هتلی زندگی می کنند. آنها چشم انتظار مرگ عمه ژنرال هستند تا ارث مناسبی به خانواده انتقال داده شود.
آلکسی عاشق پولیناست و حاضر است هرکاری که خوشایند اوست انجام دهد اما مشخص نیست که پولینا نیز علاقه ای به او دارد یا خیر .مثلاٌ آلکسی حاضر می شود بنا به دستور پولینا در محوطه هتل به بارونی آلمانی توهین کند (محض خنده!) و به همین دلیل شغل خود را به خطر می اندازد.
همه در انتظار دریافت خبر مرگ مادربزرگ از روسیه هستند اما ناگهان خود مادربزرگ وارد می شود و در همان روز نخست دلبسته قمار (رولت روسی) می شود و …
آلکسی به نحو غریبی به شانس و برد خودش در قمار اطمینان دارد و این را در صحنه های ابتدایی داستان می بینیم ولی اوج آن زمانی است که به خاطر پولینا به قمار خانه می رود:
آری گاهی اندیشه ای که هرزه گرد تر از آن نباشد, اندیشه ای که سخت محال در نظر آید, طوری وسوسه دایمی ذهن می شود که دست آخر آدم آن را شدنی می انگارد… تازه از این هم بیشتر: در جایی که چنین اندیشه ای با آرزویی قوی و پرشور جفت شود, آدم چه بسا آن را محتوم و ناگزیر و حکم ازلی بپندارد و وقوع آن را حتمی و مقدور بداند! شاید از این هم باز بیشتر, نوعی الهام, نوعی کوشش فوق العاده اراده, که تخیل اگین شده باشد, یا باز هم چیز دیگری .. نمی دانم چی, اما به هر تقدیر, آن شب (که تا عمر دارم از یادم نمی رود) معجزه ای رخ داد…
در این کتاب بحث #قمار بحثی محوری است. به نظر می رسد نویسنده می خواهد نوعی #فلسفه #زندگی را #تشریح کند. شباهت آنها چیست؟
تا اینجا جذاب بوده، بعد از خواندنش نیز #جمع_بندی مفصلی أریه خواهم کرد.
#کتاب #پیشنهاد #باید_خواند