عقاید یک دلقک مطالعه کتاب خوانی حسین نوروزی

کتاب عقاید یک دلقک ترجمه محمداسماعیل زاده

کتاب عقاید یک دلقک ترجمه محمداسماعیل زاده روان است، روایتی جذاب با کشش بالا اما پایان تلخ 
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام شنیر است که همسرش ماری او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرض‌های همیشگی‌اش،  سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آورده‌است. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند».
 
شنیر وقتی به ماری فکر می کنه همیشه با خودش می گه مثلا ما راجع به اون کتاب با هم حرف زدیم آیا ماری می تونه بدون احساس گناه و خیانت و بدون اینکه به من فکر کنه راجع به اون کتاب با همسرش حرف بزنه ؟ این قسمتها خیلی غمگین بود و با اینکه داستان بود تمام مدت با خودم فکر می کردم می تونه این کار را بکنه ؟
این کتاب از دو دیدگاه مهم قابل  بررسی است :یکی اثرات روانی پس از جنگ و دیگری اهمیت انسان و مقابله با هر چیزی که مانع انسان بودنش است. هاینریش بل به انسان با همه ی اشتباهاتش و سادگی هایش معتقد است و به هر چه که مانع انسانی بودن باشد می تازد.
 
هانس اشنایر ِ دلقک ، انسانی است  بسیار انسان . او با چهره صادقانه مقابل ریا کاری های جامعه ایستاده است. هانس پروتستان زاده و  عاشق ماری است و به قول خودش مرض تک همسری دارد . ماری که کاتولیک است بی دین بودن هانس را نمی تواند بپذیرد ، به دلیل عقاید مذهبیش هانس را ترک می کند . هانس در طول شش سال زندگیش با ماری به عقاید مذهبی او احترام می گذاشت حتی او را صبح زود برای رسیدن به مراسم مذهبیش بیدار می کرد و حاضر بود در مراسم مذهبی کاتولیک ها با او ازدواج کند ولی ماری تنها نبود ، کاتولیک ها همواره در اطرافش حضور داشتند.
 
جهان داستانی نویسنده این اثر را شاید بتوان در یک عبارت خلاصه کرد: دفاع از گم‌شده‌ای عزیز به نام شرافت انسان! 
هاینریش بُل  نویسنده آلمانی یکی از کسانی است که آثارش را می توان انعکاسی از تنهایی و پوچی انسان مدرن نامید .بل در این رمان با لحن خطابی خویش، دنیا را هدف می گیرد و در واقع بدین بهانه مخاطب را مورد نقد و خطاب قرار می دهد.اما ارجاعات درون متنی داستان به همراه شخصیت پردازی های بسیار قوی باعث می شود این خرده روایت ها در یک فرم کلی جای گرفته و به رشته هایی تارعنکبوت وار تبدیل شوند که جدایی حتی یک سطر بدون آسیب به کلیت اثر غیرممکن باشد.
 بل می گوید:   «من با نوشتن جهان را تغییر می‌دهم. همین که می‌نویسم، جهان تغییر می‌یابد.»
 
 جملاتی از این کتاب
*هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت ، باید آن ها را همان گونه که یک بار اتفاق افتاده اند، فقط تنها به خاطر آورد.
 
* به اعتقاد من،عصر ما تنها شایسته یک لقب و نام است: عصر فاحشه. مردم ما به تدریج خود را با فرهنگ فاحشه هاعادت می دهند.
 
*هر کدام از ما مسائل را از دیدگاه خودش به شکلی متفاوت می بیند.
 
*برای هنر، یا کمتر از آنچه در خورش است پرداخته شده و یا بیشتر از آن.
 
*پایین تر از سطح جویبار فقط فاضلاب قرار دارد.
 
*مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند. من یک مفسر نیستم.
 
*کافر ها حوصله ام را سر می برند ، جون فقط درباره خدا صحبت می کنند.

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked*